والدینت به تو گفته اند که ببخش و بیشتر ادیان بخشش را تشویق می کنند. به علاوه، این یک کار خوب است، درست است؟
علم نشان می دهد افرادی که واقعاً می بخشند، شادتر و حتی بالقوه سالم تر هستند. به عنوان مثال، یک مطالعه در سال 2019 که در Psychology & Health منتشر شد، نشان داد که بخشیدن دیگران به خواب بهتر کمک می کند، که به نوبه خود، پتانسیل سلامتی بهتر را دارد.
بنابراین، چگونه میتوانید ببخشید – بهویژه اگر تلاش کردهاید، اما همچنان به آسیبهای گذشته فکر میکنید؟
رابرت انرایت، استاد روانشناسی تربیتی در دانشگاه ویسکانسین مدیسون، پیشرو در تحقیقات بخشش و یکی از بنیانگذاران موسسه بین المللی بخشش است. انرایت در یکی از کتابهای خود در این زمینه، بخشش یک انتخاب است، بخشش را به پنج مرحله تقسیم میکند:
۱-بپذیرید که با شما ناعادلانه رفتار شده است.
۲-عصبانیت خود را ابراز کنید.
۳-بدانید که خطاکار فردی بالاتر از گناهش است.
۴-بپذیرید که درد شما ممکن است هرگز به طور کامل از بین نرود.
۵-در تجربه معنا پیدا کنید و رشد کنید.
جانیس آبرامز اسپرینگ روانشناس، نویسنده کتاب چگونه می توانم تو را ببخشم، استدلال می کند که بخشش برای همه نیست.
اسپرینگ میگوید: «بهطور سنتی، به ما آموختهاند که بخشش برای ما خوب است و افراد خوب میبخشند. اما بسیاری از مردم این تصور را دارند که طرف مقابل پشیمان نیست یا نمیخواهد جبران کند، آن وقت تنها گزینه نبخشیدن است. شخص آسیب دیده به این فکر می کند که چگونه به او ظلم شده است و این شما را بیمار می کند.
وقتی بخشش بیش از حد سخاوتمندانه به نظر می رسد، اما می دانید که باید ببخشید، اسپرینگ این مراحل را پیشنهاد می کند:
- دل مشغولی خود را به چیزهای کوچک رها کنید. عبور کنید.
- اگر متوجه شدید که در مورد این رویداد دردناک نشخوار می کنید، مکث کنید و با صدای بلند بگویید: «بس کن!» افکار خود را به چیزی لذت بخش هدایت کنید.
- همه چیز را به خودتان نگیرید. اسپرینگ میگوید: «وقتی کسی احساس میکند به او ظلم شده است، اغلب احساس شرمندگی و شکستگی میکند. اما گاهی اوقات رفتار آسیب زا، ناشی از چالش های زندگی شخص مقابل ناشی می شود.»
- از خود در برابر آسیب های بیشتر محافظت کنید. اسپرینگ میگوید: «تصمیم بگیرید که چه سطحی از رابطه با این شخص معنا دارد تا دیگر در خطر نباشید. مرزهایی را تعیین کنید که شما را از تکرار تخلفات محافظت می کند.
دونا جو هافمن
52 ساله از شیکاگو
من فقط 19 سال داشتم که دوست پسرم بعد از چهار سال رابطه خودکشی کرد. در آن زمان کمتر از یک سال از هم جدا شده بودیم. همیشه به من می گفت اگر با هم نباشیم به زندگی خود پایان می دهد. پنج سال طول کشید تا بالاخره با شوک از دست دادن و احساس گناه کنار بیایم. ابتدا خودم را مقصر خودکشی او دانستم. سپس او را سرزنش کردم که باعث شده من با احساس گناه زندگی کنم. بالاخره فهمیدم که باید ببخشم. فهمیدم که او با اختلال دوقطبی دست و پنجه نرم میکرد و از مشکلات اعتیاد به مواد مخدر و الکل رنج میبرد – که من نمیتوانم هیچ کدام را کنترل کنم – که در نهایت منجر به مرگ او شد. در نهایت خودم را بخشیدم که بیشتر به او کمک نکردم و دوست پسرم را هم بخشیدم. وقتی توانستم این کار را انجام دهم، احساس آزادی کردم! چندی بعد، یک رابطه سالم و شادی پیدا کردم، چیزی که اگر با آسیب های گذشته کنار نمی آمدم هرگز اتفاق نمی افتاد.
ریک لابر
54 ساله از ادمونتون، آلبرتا
من و پدرم هرگز از نظر عاطفی صمیمی نبودیم. من هیچگاه به او به عنوان یک مرد نگاه نکردم تا اینکه در اواخر زندگی اش به بیماری آلزایمر مبتلا شد. او در زمان بزرگ شدنش با مشکلات زیادی روبرو بود – او تصوری از نقش پدری نداشت، زیرا پدرش وقتی خیلی جوان بود از دنیا رفت. پدرم از آن زمان مرده است و من هنوز پشیمانم که واقعاً او را نمی شناختم. من با نوشتن توانسته ام ببخشم، بپذیرم و به زندگی خود ادامه دهم. من مقالات زیادی در مورد مسائل مراقبتی و سالمندان و همچنین دو کتاب راهنما برای پرستاری و مراقبت نوشته ام. کمک به دیگران روش من برای کنار آمدن با این درد بوده است.
لیندا روشر
64 ساله از تامپا، فلوریدا
من چهار سال به دلیل لوپوس با نارسایی اندام، دچار معلولیت بودم. در سال 2003 در یک کلیسا کار کم استرسی را شروع کردم تا یک برنامه موسیقی برای جوانان بسازم. من خیلی خوشحال بودم که این شغل را پیدا کردم. کشیش برای ساختن یک برنامه شگفت انگیز به من اعتماد کرد و من کاملاً انتظار داشتم که تا زمان بازنشستگی در این وضعیت سعادتمندانه بمانم. اما آن کشیش محله را ترک کرد و من و کشیش جدید با هم کنار نمی آمدیم. خیلی زود مرا اخراج کرد. عصبانی بودم و صدمه دیده بودم. در مورد رفتن به مرکز و شکستن ویترین ها با چوب بیسبال خیال پردازی کردم. یک چوب بیسبال خریدم، به پارکینگ آپارتمان خود رفتم، یک درخت بزرگ بلوط کهنسال را پیدا کردم و در حالی که فریاد می زدم، آن را از بین بردم! در نهایت شغل جدیدی در تدریس پیدا کردم. اما لازم بود که تقریباً هر روز با کشیشی که مرا اخراج کرده بود تعامل داشته باشم. نیازی به بخشش ندارم برای من بهترین رویکرد جدا شدن و رها کردن گذشته بدون قید و شرط است. اینجوری توانستم ادامه بدم.